کاسی کلود من

کاسی کلود من

کاسی کلود من

کاسی کلود من

اشعار بسیار زیبا در مورد جاده تنهایی و عشق

اشعار بسیار زیبا در مورد جاده تنهایی و عشق

در این مطلب از سایت کاسی کلود من می خواهیم اشعار جاده را برایتان تهیه نموده ایم.

می رسد آخر این جاده به تشویش و جنون

بهتر آن است در این راه قدم نگذاری

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

امتداد این جاده تنها در اختیار توست!

ممکن است دیگران در کنارت راه بروند، اما هیچکس نمی‌تواند به جای تو این راه را طی کند.

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

برای تو که تویی ؛ این منی چنین هیچ است

نیا به جاده ی من جان من که پر پیچ است

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 باز کن پنجره ها را، که نسیم

روز میلاد اقاقی ها را

جشن می گیرد،

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

نیا به جاده ی این جان ِ زخمی و خسته

تو آسمان ِ منی ؛ من ولی پَرم بسته

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

تو کجایی سهراب؟
.
 آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند... وای سهراب کجایی آخر؟
 
... زخم ها

بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند ! تو کجایی سهراب؟

که همین نزدیکی عشق را دار زدند, همه جا سایه ی دیوار زدن ! وای سهراب دلم را کشتند

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

به راه سادگی و جاده ی خیال بزن

که می رسی به غزل های عاشقانه ی من

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

کاش می شد

با من امشب چیزی از رفتن نگو

نه نگو از این سفر با من نگو

من به پایان می رسم از کوچ تو

با من از آغاز این مردن نگو

کاش می شد لحظه ها را پس گرفت

کاش می شد از تو بود و تا تو بود

کاش می شد در تو گم شد از همه

کاش می شد تا همیشه با تو بود

کاش فردا را کسی پنهان کند

لحظه را در لحظه سرگردان کند

کاش ساعت را بمیراند به خواب

ماه را بر شاخه آویزان کند

می روی تا قصه را غم نامه تدفین گل

می روی تا واژه را باران خاکستر کنی

ثانیه تا ثانیه پل واره ویران شدن

می روی تا بخشی از جان مرا پرپر کنی

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

این جاده با تو تا همه جا مزّه می دهد

این راه ناکجای من و تو، رسیدنی است

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن

 و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن!

 در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

ز جاده های پر از لاله و گل و نسرین

روان شدیم و نجستیم آشیانه ی دوست

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 یک جایی در زندگی آدم باید راهنما بزند، آرام آرام بیاید کنار جاده بایستد. بعد که ایستاد از ماشین پیاده شود برود در عقب را باز کند رو کند به خودِ کهنه اش و بگوید بفرمایید پایین. باید رو کند به خود منفی بافش، به خود اهل شکایتش، به خود بی جنبه اش، به خود قدرنشناسش و بگوید که پیاده شو. باید خیلی بی تعارف زل بزند به چشم خود قدیمی اش و توضیح بدهد که دیگر ادامه این وضع ممکن نیست و زمان خداحافظی رسیده. آنوقت خود کهنه اگر پیاده نشد باید دستش را دراز کند و یقه خود کهنه را بگیرد و بیاندازدش بیرون. لازم شد وسایلش را هم از صندوق بردارد پرت کند جلویش.
بعد هم خود کهنه را رها کند کنار همان جاده برود دوباره بنشیند پشت فرمان. راه بیافتد در جاده. در آیینه به پشت سر هم نگاه نکند.
راه بیافتد به جستجوی خودی نو. بگردد دنبال خود نویی که قدرشناس و سپاسگزار باشد. خود نویی که قدر لحظه لحظه زندگی را بداند. خودی که آرامش بیاورد. خودی که لبخند بیاورد. خودی که اهل مهربانی باشد. خودی که جایی کنار جاده ایستاده است به انتظار. خودی که تا خود کهنه هست سوار نخواهد شد.

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

گاهی برای ما خود این راه مقصد است

یک جاده با فراز و نشیب آن چنان که هست

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 گاهی دلت
یک رفتن و
یک جاده بی انتها میخواهد،
که فقط
بروی و بروی و بروی...

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

دوباره زوزه ی باد و شکستن جاده

چه می شود که مرا با خودت سفر ببری

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 برایم شعر بفرست ...

حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت ؛
برای تو می‌گویند ...

می خواهم بدانم ،
دیگران که دچار تو می‌شوند ...!

تا کجای شعر پیش می‌روند ،
تا کجای عشق ...

تا کجای جاده‌ای ،
که من در انتهای آن ایستاده‌ام ...!

" افشین یدالهى "

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

سفر همیشه به نام تو می شود آغاز

که بی حضور تو تکلیف جاده روشن نیست

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 آدم های منفی
به پیچ و خم جاده
می اندیشند
و آدم های مثبت
به زیبایی های جاده
عاقبت هر دو
به مقصد می رسند
اما یکی با حسرت
و دیگری با لذت

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

ای نشسته به قله های سپید! شعر نو! پیش پای من بگذار

تا تو راهی که رفتنی باشد جاده ای که رسیدنی باشد

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

زندگے واسہء کسے دل نمےسوزونہ،
منتظر نمےشینہ ببینہ حرف دلت چیہ طبق خواستت جلو بره!

زندگے خمیر نیست کہ
تو دستات هر جور خواستے شکلش بدے،
زندگے چہ بخواے، چہ نخواے تو رو راهے مےکنہ!
یہ جادهء دو طرفہ نشونت مےده،
اینجا دیگہ میل خودتہ کہ
از کدوم راه برے!

اما هر دو راه انقدر سراشیبے داره،
انقدر پستے بلندے داره کہ بعد یکم راه رفتن مےفہمے هر دوش یکیہ!
دوتا راه باریڪ کہ بہ یہ شاهراه مےرسہ!
شاهراهِ تحمل...
مےتونے وسط راه انقدر گریہ کنے،
انقدر دست و پا بزنے کہ وقتے رسیدے بہ مقصد نشون بدے چقدر بےاراده بودے،
مےتونےام مثل یہ سنگ سفت و محکم باشے!

ببین زندگے سخت مےگیره کہ تو پختہ بشے، امتحاناے آبکے رو کہ همہ بیست مےشن!
زندگے معلم سختگیریہ، اما تو
اون دانش آموزے باش کہ حتے یڪ سؤالم بےجواب نمےزاره...

سؤال زندگے اینہ:
تحمل آزارایے کہ قراره ببینے دارے؟
پس محکم جوابشو بده و بگو
تو همون طوفانے هستے کہ
جلوے هیچ بادے کم نمیارے!  

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

من عابر جاده های دردم اما

از خانه ی تو عبور … نه ! ممکن نیست!

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

با تو قدم زدن را
دوست دارم..
به جای خانه
برایت
جاده خواهم ساخت 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

 به خوردم می دهد هر لحظه دوریّ تو حسرت را

منی که خسته از این جاده فرسنگ فرسنگم

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

تمام جاده ها را ختم بخیر می کنم…
و آن قدر دسته گل به آب خواهم داد،
تا دستانت برای دستانم، تنها شوند! 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

اگر چه چشم پر از خواب و جاده هموار است

به شوق سیب لبت تا بهشت می رانم

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

جاده چون مار سیه آوارگان را می گزد
ما و آن راهی که دام نقش پا در خاک نیست 

اشعار رودکی سمرقندی, رباعیات زیبای رودکی

دنبال خود می گردم و گم می شوم در خویش

در جاده های سمت پیدا پا به پایم باش

منبع : 100 شعر زیبا در مورد جاده